-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 3 شهریورماه سال 1387 11:37
به سلطان حقیقت ها فراموشت نخوام کرد تو تنها شعله ای هستی که خاموشت نخواهم کرد۰
-
ziiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiba jooooooooooooonam
شنبه 25 خردادماه سال 1387 22:11
شوخی شوخی به من خندیدی ولی من جدی جدی گرفتارت شدم تو شاید شوخی شوخی منو فراموش کنی ولی من بی تو جدی جدی میمیرم ... فدات دلبرکم ♫ → ♥ .I love U ♥ ← ♥ ♫ .♥ ♫ → ♥ ♫ → ♥ I love U ♥ ← ♥ ♫ .♥
-
زیبای گلم.... اگر تو روزی مرا ترک کنی ...گریه نمیکنم .میمیرم
جمعه 24 خردادماه سال 1387 19:22
دختر ی از پسری پرسید: ایا منو قشنگ میدونی؟ پسر جواب داد نه . پرسید ایا دلت میخواد تا ابد با من بمونی ؟ گفت: نه . سپس پرسید : اگر ترکت کنم گریه میکنی ؟ پسر باز هم جوا ب داد نه. دختر خیلی نا راحت شد ... وقتی برای اخر لحظه با چشما نی که پر از اشک بود به پسر نگاه کرد ..... پسر دستهایش را گرفت و گفت ...... تو قشنگ نیستی...
-
پنج
چهارشنبه 1 خردادماه سال 1387 15:39
پنج وارونه چه معنا دارد ؟♥ خواهر کوچکم این را پرسید♥ من به او خندیدم♥ کمی آزرده و حیرت زده گفت♥ روی دیوار و درختان دیدم♥ بازهم خندیدم♥ گفت دیروز خودم دیدم♥ مهران پسر همسایه پنج وارونه به مینو میداد♥ آنقدر خنده برم داشت که طفلک ترسید♥ بغلش کردم و بوسیدم و با خود گفتم♥ بعدها وقتی غم♥ سقف کوتاه دلت را خم کرد♥ بی گمان می...
-
تو انتهای اوج دوستداشتن منی زیبا جووووووونم
شنبه 21 اردیبهشتماه سال 1387 21:08
بامداد است تو انتهای اوج دوستداشتن منی واحساسات زولا لین تو تراوشات طبش بودنه من است ولحظات ناب با تو بودن اوج روشنی پروازه روح من است و تو باز تو باز تو اوج بودن منی اری !!! دوستداشتن ... تو دانی چه؟ پر پروازه پرنده............ تبره بت شکن ابراهیم..... دست رهایی بخش حضرت حق.... اوج بودن نفخه ای روح خدا...... اری!!!...
-
آرزو
شنبه 21 اردیبهشتماه سال 1387 21:01
در عمق سیاهی یک شب سرد چراغ در دست و با امیدی سپید طلوع تورا به انتظار نشسته بودم! اشکهای شوق شاخه های گل مریم را -که به نام تو و برای تو شاخه شاخه از باغ آرزوی دلم چیده بودم-تزیین میکردند. از آن غروب غم انگیز تا انتهای این شب طولانی تنها چراغ روشن شبهایم امید آمدنت بود! اما٬ وقتی که کوچه طلوع تو را جشن میگرفت انگار...
-
زندگی
شنبه 21 اردیبهشتماه سال 1387 21:00
ندگی قصه ی تکرار ناکامی هاست! همیشه آخر قصه شروع داستانی تازه است! و شهرزاد قصه گو هنوز هم هزار و یک قصه ی نو برای گفتن دارد!
-
زیبا جوووووووووووووووووووووووووووووون دوستت دارم
شنبه 21 اردیبهشتماه سال 1387 15:38
موقعی که داری واسه بدست آوردن کسی میدوی آروم بدو چون شاید یکی هم داره واسه بدست آوردن تو میدوه.
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 19 اردیبهشتماه سال 1387 17:47
آنگاه که غرور کسی را له می کنی، آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران می کنی، آنگاه که شمع امید کسی را خاموش می کنی، آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری ، آنگاه که حتی گوشت را می بندی تا صدای خرد شدن غرورش را نشنوی، آنگاه که خدا را می بینی و بنده خدا را نادیده می گیری ، می خواهم بدانم، دستانت را بسوی کدام آسمان دراز می...
-
تنها
پنجشنبه 19 اردیبهشتماه سال 1387 17:44
اگر می دانستی که چه دردی دارد که چه زخمی دارد خنجره از دسته عزیزان خوردن از من خسته نمی پرسیدی:آه ای مرد چرا تنهـــــــــــــــــــــــــــــــــــایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 15 اردیبهشتماه سال 1387 14:02
چگونه باور کنم ؟ نگاهت بیانگر راز دلت نبود ! کاش این چنین بود ....... نمیدانم رفتنت را به پای کدامین گناه خود بگذارم ؟ عشقم ؟ صداقتم ؟ شاید هم صمیمیتم ؟ بگو تا بدانم من که تورا بارها و بارها از آن خود دانستم حال چگونه باور کنم ؟ که مرا برای همیشه تا ابد و تا قیامت ......... ترک کرده ای ؟ ..... چگونه باور کنم ؟ ..........
-
سلام
یکشنبه 15 اردیبهشتماه سال 1387 12:52
سلام به همه ی دوستان